زندگی نامه
استاد فرزانه حضرت آيت اللّه نكونام به سال 1327 در گلپايگان متولد شدند و پس از چندی به تهران منتقل و در همانجا ساكن مىگردند. ايشان از كودكى با روحيهى كنجكاوى به مسايل مىنگريسته، دنبال كسب حقايق معنوى بودهاند؛ بهطورى كه بسيارى از مسايل را از روى علاقهى باطنى و به ذوق دنبال مینمايند
ميان آثار فراوان مكتوب و پنهان ايشان،زندگىنامهاى به چشم مىخورد كه بر گرفتهاى كوتاه از آن ذكر مىشود: «باآن كه هيچم، دوران كوتاه زندگىام آكنده از تلاش، كوشش، درد، سوز، هجر ووصال آن يار شب سوز بوده است. اگرچه از سه سالگى يافتهها و انديشهام رابهخوبى مىشناسم، همواره و پيوسته از آغاز بلوغ، قلم به دست گرفته و به تأليف، تصنيف، نقد و تصحيح آثار پرداختهام. شب برايم چون روز، و خواب اندك روز برايم همچون تمام شب است. روزى فارغ از تلاش نبودهام و شب همبسترى با خواب، جز اندكى در تمام عمر، به خود نديده وبيشتر شبهاى عمررا نخوابيدهام. در سنين نونهالى، قبل از قيام پانزده خرداد 41، حضرت امام قدسسره را يافتم و با آن كه تلاشى فراوان براى تحصيل و تحقيق و تدريس داشتهام، لحظهاى قامت قيام حضرتش از دل و ديدهام دور نمانده است. جزعلوم صورى، آنچه به طور مداوم و بى وقفه مرا از طفوليت تا حال به خودمشغول داشته، حضرت حق، حقايق معنوى، علوم ربانى، علم تعبير و ولايت، رموزاسما و صفات الهى، انس و حضور باطنى با قرآن كريم و ديگر امور گوناگونى است كه اظهار آن سر باد را مىدهد بر باد. كمتر از سه دهه رغبت به استادداشتهام و در بيست سالگى خود را از همه فارغ يافتم، ولى در همين مدت،اساتيد فراوانى در رشتههاى گوناگون مرا يارى كردند. اساتيدى كه برخى ازآنان، چهرههاى گويا و خموشى از كتمان و كمال بودند و هر يك امّت و قيامتى به شمار مىرفتند كه عنوان نامشان در توان بيان نيست و چهرهى پنهان آنان مانع از شناسايى ايشان است و از ميان شمارى ديگر كه عنوانش ممكن و آشنايى با آنان ميسر است، مىتوان به آياتى الهى و بيّناتى ربّانى از مشاهير،نظير سينه چاكى چون الهى قمشهاى، عقلى شفّاف مانند شعرانى، حيات طيبهاى همچون آقا مرتضى حايرى، حقيقت مجردى همانند آقا سيّد احمد خوانسارى ، آزادمردى فرزانه مثل ميرزا هاشم آملى، فقيهى وارسته همچون آقاى گلپايگانى و چهرههاى آشكار و نهان ديگرى اشاره نمود كه قلم از بيان آن قد خم میكند»
نشست و برخواست با اولياى خدا در شكلگيرى شخصيت استاد از همان كودكى نقش مهمى داشته است به طورى كه الگوى عملى ايشان قرار مىگيرند و استاد را از همان زمان به سوى كمال سوق میدهند
حضرت استاد دوران جوانى را در خدمت اساتيدبسيارى در علوم مختلف سپرى كردهاند كه بيشتر آنان صاحب اقتدار و تمكين ودر عين حال گمنام بودهاند. ايشان، كتابى در شرح حال استادان خود به نام«حضور حاضر و غايب» نگاشتهاند كه بسيارى از ناگفتهها را بيان مىدارد.به فرمودهى استاد: هر عالم و عارفى كه در نقاط مختلف، حرفى براى گفتن وچيزى در توان داشت، ما خدمتش رسيديم، البته درك محضر آنها چندان آسان نبود
انسبا قرآن كريم
حضرت آيت اللّه نكونام با قرآن كريم انسى ديرينه دارند. اهميت ايشان به قرآن كريم سبب شده است كه معظمله در تدريس خارج فقه نخست، فقه قرآن و سپس متون فقهى را دنبال مىنمايند. اين امر نه تنها در خارج فقه، بلكه در همهى زمينههاى علمى حتى در ادبيات و لغت حكمفرماست؛بهطورى كه ايشان در اين دانشها نيز ابتدا به قرآن كريم توجه مىكنند و سپس اصول و قواعد فقهى يا ديگر مبادى و مبانى را ملاحظه مىنمايند.
ولايت و عرفان
ولايت، جانمايه ى معظمله است؛ به طورى كه دانشهايى؛ مانند: فقه، اصول، عرفان، فلسفه، جامعهشناسى،روانشناسى، مديريت، سياست، اقتصاد و... همه و همه ريزش و ظهورى از ولايت استاداست. عشق و علاقه همراه شناخت حقيقى از مقام ولايت و عصمت چنان در جان و روح استاد جاى گرفته است كه هيچ چيز بىصبغهى ولايت از ايشان دلربايى نمىكند؛ به همين علت، استاد همهى دانشهارا با ترازوى عصمت مىسنجند و معيار صحت و سقم هر دليل و برهانى را عقل سليم وديدگاه معصوم قرار مىدهند. امامشناسى و علم به ولايت در مباحث معظمله ازعظمت و گستردگى ويژهاى برخوردار است كه نمىتوان آن را بهراحتى ترسيم وخلاصه گيرى نمود
معظمله با تكيه برفرهنگ اصيل شيعه در عرفان معتقد است كه هنوز عرفان و به ويژه عرفان و معرفت محبوبى بهدرستى در سطح وسيع مطرح نشده و آنچه هست عرفان محبّى است و به همين علت سعى برآن دارند تا عرفان محبوبى شيعه بدون پيرايه مطرح شود؛ عرفانى كه فرسنگها با عرفان محبى موجود تفاوت دارد. عرفان ايشان عرفانى است كه براى مدت 260 سال
عرفان در مكتب استاد،عرفان وِلا، بَلا، شهادت و خون است. عرفان مبارزه با هر گونه بدى و زشتى؛ خواه درنفس باشد يا در كوچه و بازار. معظمله عافيتطلبى، گل و مولايى بودن و فارغ از هرنوع مبارزه و ستيز را عرفان شيطان، عرفان خلفاى جور و عرفان استعمارى مىدانند.