مشخصات فردی و زندگینامه
نام:محمدرضا
نام خانوادگی:نکونام
آدرس وب سایت:http://www.nekoonam.net
تخصص ها:فقه و اصول ، تفسیر ، علوم قرآنی

زندگی نامه

استاد فرزانه حضرت آيت اللّه‏ نكونام به سال 1327 در گلپايگان متولد شدند و پس از چندی به تهران منتقل و در همانجا ساكن مى‏گردند. ايشان از كودكى با روحيه‏ى كنجكاوى به مسايل مى‏نگريسته، دنبال كسب حقايق معنوى بوده‏اند؛ به‏طورى كه بسيارى از مسايل را از روى علاقه‏ى باطنى و به ذوق دنبال می‏نمايند

ميان آثار فراوان مكتوب و پنهان ايشان،زندگى‏نامه‏اى به چشم مى‏خورد كه بر گرفته‏اى كوتاه از آن ذكر مى‏شود: «باآن كه هيچم، دوران كوتاه زندگى‏ام آكنده از تلاش، كوشش، درد، سوز، هجر ووصال آن يار شب سوز بوده است. اگرچه از سه سالگى يافته‏ها و انديشه‏ام رابه‏خوبى مى‏شناسم، همواره و پيوسته از آغاز بلوغ، قلم به دست گرفته و به تأليف، تصنيف، نقد و تصحيح آثار پرداخته‏ام. شب برايم چون روز، و خواب اندك روز برايم هم‏چون تمام شب است. روزى فارغ از تلاش نبوده‏ام و شب همبسترى با خواب، جز اندكى در تمام عمر، به خود نديده وبيش‏تر شب‏هاى عمررا نخوابيده‏ام. در سنين نونهالى، قبل از قيام پانزده خرداد 41، حضرت امام قدس‏سره را يافتم و با آن كه تلاشى فراوان براى تحصيل و تحقيق و تدريس داشته‏ام، لحظه‏اى قامت قيام حضرتش از دل و ديده‏ام دور نمانده است. جزعلوم صورى، آن‏چه به طور مداوم و بى وقفه مرا از طفوليت تا حال به خودمشغول داشته، حضرت حق، حقايق معنوى، علوم ربانى، علم تعبير و ولايت، رموزاسما و صفات الهى، انس و حضور باطنى با قرآن كريم و ديگر امور گوناگونى است كه اظهار آن سر باد را مى‏دهد بر باد. كم‏تر از سه دهه رغبت به استادداشته‏ام و در بيست سالگى خود را از همه فارغ يافتم، ولى در همين مدت،اساتيد فراوانى در رشته‏هاى گوناگون مرا يارى كردند. اساتيدى كه برخى ازآنان، چهره‏هاى گويا و خموشى از كتمان و كمال بودند و هر يك امّت و قيامتى به شمار مى‏رفتند كه عنوان نامشان در توان بيان نيست و چهره‏ى پنهان آنان مانع از شناسايى ايشان است و از ميان شمارى ديگر كه عنوانش ممكن و آشنايى با آنان ميسر است، مى‏توان به آياتى الهى و بيّناتى ربّانى از مشاهير،نظير سينه چاكى چون الهى قمشه‏اى، عقلى شفّاف مانند شعرانى، حيات طيبه‏اى هم‏چون آقا مرتضى حايرى، حقيقت مجردى همانند آقا سيّد احمد خوانسارى ، آزادمردى فرزانه مثل ميرزا هاشم آملى، فقيهى وارسته هم‏چون آقاى گلپايگانى و چهره‏هاى آشكار و نهان ديگرى اشاره نمود كه قلم از بيان آن قد خم می‏كند»

نشست و برخواست با اولياى خدا در شكل‏گيرى شخصيت استاد از همان كودكى نقش مهمى داشته است به طورى كه الگوى عملى ايشان قرار مى‏گيرند و استاد را از همان زمان به سوى كمال سوق می‏دهند

حضرت استاد دوران جوانى را در خدمت اساتيدبسيارى در علوم مختلف سپرى كرده‏اند كه بيش‏تر آنان صاحب اقتدار و تمكين ودر عين حال گم‏نام بوده‏اند. ايشان، كتابى در شرح حال استادان خود به نام«حضور حاضر و غايب» نگاشته‏اند كه بسيارى از ناگفته‏ها را بيان مى‏دارد.به فرموده‏ى استاد: هر عالم و عارفى كه در نقاط مختلف، حرفى براى گفتن وچيزى در توان داشت، ما خدمتش رسيديم، البته درك محضر آن‏ها چندان آسان نبود


انسبا قرآن كريم

حضرت آيت اللّه‏ نكونام با قرآن كريم انسى ديرينه دارند. اهميت ايشان به قرآن كريم سبب شده است كه معظم‏له در تدريس خارج فقه نخست، فقه قرآن و سپس متون فقهى را دنبال مى‏نمايند. اين امر نه تنها در خارج فقه، بلكه در همه‏ى زمينه‏هاى علمى حتى در ادبيات و لغت حكم‏فرماست؛به‏طورى كه ايشان در اين دانش‏ها نيز ابتدا به قرآن كريم توجه مى‏كنند و سپس اصول و قواعد فقهى يا ديگر مبادى و مبانى را ملاحظه مى‏نمايند.

ولايت و عرفان

ولايت، جان‏مايه ‏ى معظم‏له است؛ به طورى كه دانش‏هايى؛ مانند: فقه، اصول، عرفان، فلسفه، جامعه‏شناسى،روان‏شناسى، مديريت، سياست، اقتصاد و... همه و همه ريزش و ظهورى از ولايت استاداست. عشق و علاقه همراه شناخت حقيقى از مقام ولايت و عصمت چنان در جان و روح استاد جاى گرفته است كه هيچ چيز بى‏صبغه‏ى ولايت از ايشان دل‏ربايى نمى‏كند؛ به همين علت، استاد همه‏ى دانش‏هارا با ترازوى عصمت مى‏سنجند و معيار صحت و سقم هر دليل و برهانى را عقل سليم وديدگاه معصوم قرار مى‏دهند. امام‏شناسى و علم به ولايت در مباحث معظم‏له ازعظمت و گستردگى ويژه‏اى برخوردار است كه نمى‏توان آن را به‏راحتى ترسيم وخلاصه‏ گيرى نمود
معظم‏له با تكيه برفرهنگ اصيل شيعه در عرفان معتقد است كه هنوز عرفان و به‏ ويژه عرفان و معرفت محبوبى به‏درستى در سطح وسيع مطرح نشده و آن‏چه هست عرفان محبّى است و به همين علت سعى برآن دارند تا عرفان محبوبى شيعه بدون پيرايه مطرح شود؛ عرفانى كه فرسنگ‏ها با عرفان محبى موجود تفاوت دارد. عرفان ايشان عرفانى است كه براى مدت 260 سال

عرفان در مكتب استاد،عرفان وِلا، بَلا، شهادت و خون است. عرفان مبارزه با هر گونه بدى و زشتى؛ خواه درنفس باشد يا در كوچه و بازار. معظم‏له عافيت‏طلبى، گل و مولايى بودن و فارغ از هرنوع مبارزه و ستيز را عرفان شيطان، عرفان خلفاى جور و عرفان استعمارى مى‏دانند.